تبلیغ رسانه ای آل یاسین

گروه مبلغان رسانه ای و فضای مجازی

تبلیغ رسانه ای آل یاسین

گروه مبلغان رسانه ای و فضای مجازی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ فروردين ۹۷، ۱۷:۲۹ - Mostafa Smerat
    عالی .
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره ای از شهید باکری» ثبت شده است

‍ تابستان جنوب بود و هوا گرم
نزدیک ظهر آقا مهدی باکری از پشت خاکریز ها به سنگر آمد.

آقا رحیم با دیدن لبهای خشک آقا مهدی ؛سراغ یخچال رفت و یک کمپوت گیلاس سرد آورد و در آن را باز کرد.

آقا مهدی گفت:امروز به بچه ها کمپوت داده اند؟
آقا رحیم گفت :نه

شهید باکری : پس چرا این کمپوت را برای من باز کردی؟

آقا رحیم:چون شما حسابی خسته بودید و گرمازده می شدید؛ چند تا کمپوت اضافه بود؛ کی از شما بهتر؟؟

آقا مهدی با دلخوری جواب داد:
از من بهتر بسیجی هایی که بی هیچ چشم داشتی می جنگند و جان می دهند.

رحیم گفت:آقا مهدی حالا دیگه باز کردم اینقدر سخت نگیر.

آقا مهدی گفت:
خودت بخور رحیم جان تا در آن دنیا هم خودت جوابش رو بدی...

  برداشتی از کتاب سبک زندگی شهدا ص۵۳


  • حسین عظیما